کوالا

روزمرگی های یک کوالا!همین!

کوالا

روزمرگی های یک کوالا!همین!

شاید تنها راه درست "رفتن" باشد

باید طور دیگری باشم.تو به من با رفتارهایت این را می گویی.می گویی باید طور دیگری رفتار کنم.مدام یاد آن روزهایی می افتم که تصمیم گرفته بودم نباشی.تصمیم گرفته بودم حالا که تن به اجبار آن قرار داد داده ای بگذارم زندگی تو را روانه ی راه خودَش کند.از هر کجا که می توانستم بلاکَت کردم .سعی کردم خودم را با هزار و یک موضوع سرگرم کنم تا یادم برود کسی هست که مرا با تمام وجود می خواهد او را با همه ی وجود می خواهم اما باید بگذارم و بگذرم .آن روزها به من این رایادآور می شود که من توانایی گذشتن از خودم را داشته ام و میتوانستم خودم را دلم را و خواستنم را مدیریت کنم اما این را هم به یاد دارم که تو به هر دری زدی تا نگذاری رهایت کنم ...تا تنها نشویم ....تا ثابت کنی نمی توانیم بدون هم دوام بیاوریم ...آن روز را خوب یادم هست ...من پر از گلایه بودم و تو در چشمانم نگاه کردی و پرسیدی: چه کار کنیم؟ما بدون هم نمی تونیم.خودت هم خوب اینو می دونی .ما بدون هم نمی تونیم!حالا...این روزها مدام فکر میکنم یک جای کار بدجور دارد می لنگد.یک جای کار بدجور ایراد دارد و این درماندگی در توان و طاقت من نیست.
نظرات 1 + ارسال نظر
mahdis سه‌شنبه 3 اسفند 1395 ساعت 10:04 http://ircorg.ml/

سایت متفاوت و زیبایی دارین خیلی خوشحال شدم دوباره به وبتون اومدم افتخار میدین پیش منم بیاین خیلی ممنون
9651

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.