کوالا

روزمرگی های یک کوالا!همین!

کوالا

روزمرگی های یک کوالا!همین!

انگار که در گوش یک محرم حرف زده باشی

اینجا یه گوشه ی دنجه دور از همه ی اونایی که به یه طریقی میشناسند منو و طبیعیه به نسبت شناختی که دارن یه سری قضاوتها بکنن 

اینجا رو دوست دارم مثل اون کاناپه ی بزرگ توی هال که یه پتوی نرم همیشه کنارش گذاشتم که هر وقت سردم شد یا از ترس نبودنها و گاهی از شکستن دلم لرز افتاد به وجودم برم زیر اون پتو مچاله بشم روی کاناپه ی دوست داشتنیم و خیره بشم به یه نقطه و امیدوار باشم که اوضاع درست می شه.

اون روزی که نشسته بودم لبه ی صندلی نارنجی کنار گلدونای پارک.یهو حس کردم دلم می خواد حرف بزنم.خودم باشم از آدمها بگم از همه ی اونهایی که اومدن و رفتن از اونایی که اومدن و موندن از همونایی که خودم خواستم برن ... خوبه که راحتم ...خوبه که اینجا رو دارم.

نظرات 1 + ارسال نظر
eli_rzn پنج‌شنبه 19 اسفند 1395 ساعت 19:40 http://bahaar.tk

روزتون پر از رنگهاى قشنگ پر از خبرهاى خوب سرشار از انرژى مثبت یه عالمه لبخند خیلی افتخار میدید پیش من هم بیاین
98651

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.